Copyright (C) 2010 SALAR PHJ.IR  Software, Inc. All Rights Reserved
WWW.PHJ.IR
پيـــامــــــکهاي جــالــب
به حيف نون مي گن متاهلي يا مجرد؟ مي گه: به نام خدا، کشاورزم

حيف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش مي پرسه: چطور بود؟ حيف نون ميگه: خوب بود، ولي آخرش رو نفهميدم چي شد. قست اول که تموم شد يک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: "پرده دوم، دو سال بعد" من ديگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بيرون

تو شهر حيف نون اينا براي اولين بار چرخ فلک نصب مي کنن. حيف نون به شهرداري زنگ مي زنه مي گه دستتون درد نکنه، از وقتي پنکه بزرگه رو نصب کردين هوا خيلي خنک شده

به حيف نون مي گن برو استخر شيرجه بزن تو آب، بعدش بيا بالا شامپو گلرنگ رو تبليغ کن... خلاصه ميره بالا و شيرجه ميزنه، ولي از بخت بد سرش مي خوره به کف استخر... بعد از يه مدت بالاخره مياد بالا، رو مي کنه به دوربين، مي گه: مي خوام سالاد درست کنم

حيف نون مي ره کتابخونه، داد مي زنه يه ساندويچ بدين با سس اضافه. آقاهه بهش مي گه: آقا! اينجا کتابخونه هست. حيف نون مي گه: ببخشيد... بعد يواش در گوش آقاهه مي گه: يه ساندويچ بدين با سس اضافه


حيف نون مي ره کارخانه چوب بري استخدام بشه، آقاهه مي پرسه: سابقه اي تو کار چوب بري داره؟ حيف نون مي گه: من مي تونم درختاي گردو به قطر يک متر رو در مدت يک دقيقه با تبر قطع کنم! آقاهه خيلي تحت تاثير قرار مي گيره، مي گه: اين همه تجربه رو از کجا آوردي؟ حيف نون مي گه: از کوير لوت! آقاهه مي گه: مرد حسابي! کوير لوت درخت گردوش کجا بود؟! حيف نون مي گه: پس فکر کردي واسه چي ديگه اونجا درخت گردو پيدا نمي شه؟
يه اصفهاني يک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام يک دانه داد. بچه ها گفتند: بابا جان چرا يک دانه؟ مرد جواب داد: عزيزانم! بقيه اش هم همين مزه را مي دهد

حيف نون به دنبال جنازه‌ي يكي از ثروتمندان مي‌رفت و با صداي بلند گريه مي‌كرد. يكي به او دالداري داد و گفت: "اين مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟" حيف نون جواب داد: "هيچ! علت گريه‌ي من هم همين استن مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟" حيف نون جواب داد: "هيچ! علت گريه‌ي من هم همين است

روزي حيف نون ادعاي كرامت كرد. گفتند "دليلت چيست؟" گفت: "مي‌توانم بگويم الساعه در ضمير شما چه مي‌گذرد؟" گفتند: "اگر راست مي‌گويي بگو." گفت: "همه‌ي شما در اين فكر هستيد كه آيا من مي‌توانم ادعايم را ثابت كنم يا نه

حيف نون تو دادگاه محاکمه مي‌شد. وکيل مدافع هنگام دفاع ازش گفت: «آقاي قاضي! مردي که شما محاکمه‌اش مي‌کنيد پدري مهربان، انساني شريف، آدمي‌با وقار، مردي درست کار و پاکدامن و شهروندي با انضباط و مطيع قانون است.» حيف نون در اين هنگام به وکيلش اعتراض کرد و گفت: «آقاي وکيل! تو از من پول گرفته‌اي، حالا داري از يک نفر ديگر دفاع مي‌کني؟

از حيف نون مي پرسن اسم کوچک جومونگ چيه؟ مي گه افسانه

به مناسبت قرار گرفتن سه روز پرستار، معلم و کارگر در يک هفته، هفته گذشته، هفته بينوايان نام گرفتهفته گذشته، هفته بينوايان نام گرفت

براي شادي روح هموسو، 10 بار بگو لعنت بر شاهزاده تسو

زمستان خسته شد از بي بهاري / جهان مي لرزد از اين بي قراري گمانم جمعه اي باقي نمانده / خدايا تا به کي چشم انتظاري؟

اگر يک روز فروختمت، بدون من آدم فروش نيستم، گل فروشم
سريع 3 تا فتوکپي و يکي از عکسهات رو برام بفرست مي خوام بخندم
اي گم شده ي مردم عالم، تو کجايي؟ من هر جمعه که آيد به اميدم که بيايي

اگر نميتواني بالا بري پس سيب باش تا با افتادنت انديشه اي بالا رود

حيف نون مي ره دکتر، مي گه آقاي دکتر من چشمام ضعيفه. دکتر مي گه تا چه حد ضعيفه؟ حيف نون مي گه شما اون مگسي رو که روي ديواره مي بينين؟ من نمي بينمش!
حيف نون سوار مترو مي شه، تفنگ در مياره به راننده مترو مي گه يالا برو دوبي!
دانش آموزي داشت سر کلاس چيزي مي خورد، معلم پرسيد چي مي خوري؟ گفت: نمي خورم! آلو خشک رو گذاشم توي دهانم تا خيس شه زنگ تفريح بخورم!








ابله ترين دوستان ما، خطرناک ترين دشمنان هستند. سقراط
تا خود را از هرجهت کامل و شايسته نديدي، قضاوت نکن. پوشکين

براي آنکه به طريق خود ايمان داشته باشيم، لازم نيست ثابت کنيم که طريق ديگران نادرست است. کسي که چنين مي پندارد، به گامهاي خود نيز ايمان ندارد. پائولو کوئليو

دکتر علي شريعتي: در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند، و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست.
کاش در کتاب قطور زندگي سطري باشيم ماندني، نه حاشيه اي ازياد رفتني
جملات قصار